سلام دوست من!
عشق دوم عمیقتر است.
هیجانی نیست.
برای آرامش و پر از همدلی است.
آگاهانهتر و بادوامتر است.
پس ترس را کنار بگذار ... قدر عشق را بدان.
برچسبها: طلاق
تیغ فرهنگ تیزتر است.
چه بسیار که بداخلاقی زن از سر نفرت نیست بلکه همان است که در خانواده اش بوده است.
چه بسیار بخیل بودن مرد یا بداخلاقی اش ناشی از همان است که از پدرش دیده است و بار آمده است.
به گرمای عشقی که در کافه و دانشگاه و ماه های اول تجربه می کنید اعتماد نکنید. فرهنگ را بشناسید.
فهمیدن فرهنگ، فهمیدنِ پدر و مادر است.
برچسبها: طلاق, ازدواج, فرهنگ
صحبت با خانمی که طلاق گرفته بود به اینجا رسید که برای ازدواج دوم ملاک های سخت گیرانه نداشته باشیم.
فرض کنیم آقایی با یک فرزند به خواستگاری شما بیاید، می پذیرید یا نه؟
کم و بیش و برای بعضی ها به اینجا رسیده ایم که نگهداری از یک سگ و وقت گذاشتن برای یک حیوان، کلاسِ زندگی و آبروست اما محبت کردن به فرزندِ همسر، نکوهیده و ناپسند است و اصلا به چنین خواستگارانی فکر هم نمیکنند.
برچسبها: فرهنگ, طلاق, سگ
یک ساعت با خانمی مطلقه صحبت میکردم. زنی ناامید از ساختن زندگی، با ذهنیت منفی و نا امید از آینده.
مطلب زیر مثال خوبی بود برای اینکه به او بگویم اگر امید داشته باشی و ذهنیت درستی از واقعیت زندگی داشته باشی، نمی گویی نمی شود. تغییر باور به تغییر زندگی می انجامد. طلاق میتواند آخرین شکست باشد.
تا سال ۱۹۵۴، باور دنيا بر این بود که انسان با توجه به محدودیتهای فیزیکی که دارد، هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر چهار دقیقه بدود تا اینکه "راجر بنستر" در مسابقهای، یک مایل را در کمتر از چهار دقیقه دوید!
از آن پس، طی یک سال حدود ۲۰ هزار نفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد!
چه چیزی طی یک سال فرق کرد؟
هیچچیز، جز یک کلمه "باور"، باور به شدن، باور به امکان.
برچسبها: طلاق, مطلقه, امید
میگویند داماد باید طلبه باشد، سپاهی باشد، فرهنگی باشد و ...
خانواده دختر می گویند ما هیچ توقعی نداریم، فقط همین که به عنوان مثال طلبه باشد، کافی است. خود این یک جمله بزرگترین سختگیری در انتخاب همسر است.
این نگاه دو آفت دارد. آفت اول اینکه ممکن است تمام فاکتورهای لازم که باید بررسی شود، مورد غفلت قرار بگیرد. آن طلبه چه فرهنگی دارد؟ چه خانوادهای دارد، چه عقیدهای دارد و ..... همه این فاکتورها به دختر خانم میخورد یا نه؟
خانمی میگفت من فقط یک نکته برایم کافی بود بنابرین توی مراسم خواستگاری فقط همان را پرسیدم: آیا به من اجازه می دهی به هیئت بروم؟ آقای داماد گفتند: من خودم بچه هیئتیام. و به همین راحتی و بدون در نظر گرفتن سایر مسائل ازدواج شکل گرفت.
آفت دوم زمانی اتفاق می افتد که این ازدواج به خاطر اختلافات زن و شوهر به طلاق میرسد و بعد از طلاق به بدبینی به دینداران و یا خودِ دین میرسند.
و اگر به خاطر این سختگیری در انتخاب همسر، هر خواستگار غیر طلبه رد بشود و سن ازدواج آن دخترخانم بگذرد باز هم به طلبهها ودینداران بدبین خواهند شد.
خانمی میفرمود: یکی از سوالات من از خواستگارهایم سوال از ولایت فقیه بود. اگر قبول نداشته باشد، نمیتواند همسر من باشد.
اینها سختگیری است.
برچسبها: ازدواج, طلاق
طلاق را به عنوان یک شکست بپذیریم، ترس از ازدواج دوم معقول است اما اگر ترس همه ذهن و دل ما را پر کند و از حد بگذرد یا ما را به تنهایی می کشاند یا رفتار نامعقول خواهیم داشت.
تجربه بود. تجربه تلخ ... از تجربه تلخ باید گذشت. درس گرفت و ازدواج دوم را بهتر بنا کرد.
و اگر از این تجربه تلخ نگذریم و در آن بمانیم و برای انتقام یا کم کردن روی همسر سابق سریع و بی توجه به سراغ همسر دیگر برویم، چه بسیار که باز هم طعم تلخ شکست را بچشیم.
همه اش حرف است؟ ... بله تلخ است.
خب حالا که چه؟
زندگی همین است.
برچسبها: طلاق, مطلقه
مهم ترین مسئله ای که یک خانم مطلقه را آزار می دهد، وابستگی اش به همسر سابق است. اگر بتواند از این وابستگی بگذرد، می تواند زندگی جدیدش را بسازد.
یعنی هر چه زندگیِ گرم تری داشتید، آفات طلاق بیشتر است، دردسر دل کندن بیشتر است و رسیدن به بک زندگی ساده سخت تر.
خب راه حل چیست؟ نباید وابسته شد؟
عشق چه می گوید؟ احتمالا می گوید بدون یکدیگر نفس هم نکشیم. مگر نباید با عشق زندگی کرد؟
موافقم که آدم ها به هم عادت می کنند اما این اسمش وابستگی نیست و به نظرم عادت کردن هم برای ساختن یک زندگی کافی نیست. یک زندگی خشک، چون با هم هستیم، با هم هستیم.
بگذار عشق در زندگی ات جاری شود اما قلب تو می تواند داغ تر از اینها را هم تجریه کند.
لینک: آقایان بخوانند.
برچسبها: زنان مطلقه, طلاق
