تخت بغلی جوان حدودا ۲۵ ساله که دکمههای پیراهنش رو نمیبنده و احتمالا سینه و شکم پرمویاش را جذاب میدونه.
با همراهش در مورد پرستارها صحبت میکرد.
_ اون یکی پرتوقع نیست؛ معلومه...
_ پرتوقع هم نباشه باید خرجش کنی بالاخره ...
_ خب برای هر دختری باید خرج کنی؛ فوقش یک تومن خرجش میکنی و دوبار ...
متاسفم که اینها رو شنیدم و نوشتم ...
چیمیشه که یک آدمی ارزان میشه؟ یا چی میشه که یکی بهت طمع میکنه و بلدِ ارزان مخت رو بزنه؟
این هفته با استادی از اعضاء هیئت علمی دانشگاه استاد تاپ و مشهور در حوزه هوش مصنوعی صحبت میکردم.
میگفت و تاسف میخورد که فلانی پیرامون یک مسئله تخصصی مثل چگونه درز پیدا کردن اطلاعات مشتریان اسنپ ده دقیقه فیلم پخش کرده و توضیح داده که اسنپ چگونه هک شده و چه اتفاقی افتاده و توی این ده دقیقه بیست بار به نظام یا مسائل فرهنگی مثل حجاب تیکه انداخته! مسائلی که ربطی به درز اطلاعات نداره اما اون میخواد به هر بهانهای لگدی بزنه؛ و البته خودِ اسنپ که صاحبانش با امکانات همین مملکت به نان و نوایی رسیدن و به حضرت زهرا سلام الله علیها توهین میکنند.
پن: خب از سهامداران عربستانی و آلمانی اسنپ بعید نیست.
دوست میداشت خودش دورههای آموزشی برای دانشجویان حتی دورههای دمدستی بگذارد تا بتواند ناخودآگاه اثر فرهنگی روی مخاطبش داشته باشد.
مثلا اول کلاس من این جمله را از ایلان ماسک نقل میکنم که بشر باید از هوش مصنوعی بترسد؛ اما واقعیت اینه که ما از تو به عنوان کسی که خواهان برتری و تسلط پیدا کردن بر دیگران با ابزار هوش مصنوعی هستی باید بترسیم نه از خودِ هوش مصنوعی.
برچسبها: هوش مصنوعی, کار فرهنگی